در صحبتها و مکالمات روزمره بهگمان و شک انداختن مخاطب میتواند گاهی عوارض جبرانناپذیری در پی داشته باشد. در این نوع ارتباطات، وضوح معنی یک ارزش محسوب میشود، وضوحی که در شعر یک نقص بهحساب میآید.
در شعر با مردد ساختن خواننده او را در دو راهی و چندراهی انتخاب یک یا چند معنی از معانی ممکن رها میکنیم تا وی از کشف امکانات معنایی متن لذت ببرد و درواقع با شاعر در امر تکمیل فرآیند آفرینش شعر شریک گردد.
ایهام در مکالمات و مکاتبات روزمره هم کاربرد دارد، اما نه بهخاطر کشف لایههایی معنایی، بلکه بیشتر بهخاطر کنایهزدن، تمسخر یا مزاح استفاده میشود.
ایهام کلمات «بزرگ» و «کوچک» در شعر «کوکب توفیقخواه» دو وجه عینی و ذهنی یا تصویری و محتوایی دارد. از یکسو عینک ذرهبینی اشیا را درشتتر از آنچه هستند نشان می دهد (وجه عینی و تصویری)، اما از طرف دیگر به تجربه و نیز به وسعتنظر صاحب عینک اشاره میکند (وجه ذهنی و محتوایی).
عملکرد توأمان وجوه عینی و ذهنی این متن است که به آن ماهیت شعری میبخشد، وگرنه هردو وجه بدون دیگری یا گزارشی ساده از اتفاقی سادهاند، یا جملاتی حکیمانه و خشک بدون ارضای ذوق خواننده.
«توفیقخواه» با کلمات بزرگ و کوچک همان کاری را کرده است که حافظ با مردم و مردمان در این بیت:
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
*بوم شعر/ کوکب توفیقخواه/ آینور/ 1392/ صفحه 31.
نظر شما